علی آقا واحد در یک خانواده روستائی (اطراف باکو)زاده شد. بعد از چند سال تحصیل، مدرسه را ترک کرده و در شهر باکو برای امرار معاش به بقالی و سپس نجاری و خراطی مشغول شد. بدلیل استعداد و شوقی که به ادبیات داشت، روزنامهها و نشریات مختلفی را که در باکو چاپ و منتشر میشدند مطالعه میکرد و اشعاری را که سروده بود برای دوستانش میخواند. در سال ۱۳۷۰هجری شمسی داستان زندگی واحد در فیلم سینمایی غزل خان به تصویر کشیده شد.
بر اثر تشویق دوستانش، مدتی را در نزد شاعر بزرگ باکو، عبدلخالق یوسف به فراگیری فنون شعر پرداخت. در جلسات ادبی که در منزل استادش برگزار میشد شرکت میکرد و از محضر ادبا و شعرائی چون آقاداداش منیری و صمد منصوری و عبدالخالق یوسف بهره میجست و اشعار خود را نیز در همین مجالس عرضه میکرد. تخلص واحد را نیز در همین مجلس ادبی به او دادند. واحد در شعر و شاعری، در حدی بود که به وی یادگار فضولی میگفتند.
شعری از واحد به ترکی
بو فخردیرمنه واحد، کی خَلق شاعری یَم |
|
بؤیوُک فضولی لرین خاک پای نیْن بیری یَم |
اوجالتدی عؤمروُموُنَشو و نماسی اؤلکه میزین |
|
نَه قَدَر وار بوجهان، هرگز اؤلمَرَم دئییرَم |
آغاز شاعری واحد
علی آقا واحد برای اولین بار یکی از اشعار خود را در روزنامه اقبال باکو بچاپ رساند. و بعد از آن همه ناشرین مجلات و روزنامهها طالب چاپ اشعار وی شدند.
عاشقی واحد
واحد در جوانی عاشق دختری بنام زلفیه شد. ولی زلفیه علی جوان را با همه احساسات پرخروش و عواطفی که مختص انسانهائی با روحیات شاعرانه است تنها گذاشت. علی بعد از شکست در عشق، عشق زدگی را طور دیگر می دید و برای بیان دنیای تجرد خود به سرودن شعر روی میآورد.
شعری از واحد به ترکی
دیندیر مَدی ای دل سَنی جانان، عجب اولدی |
|
ائتدین نَه قَدَر ناله و افغان، عجب اولدی |
یوُز دفعه دئدیم وصل تمناسینه دوُشمَه |
|
یاندیْردی سنی محنت هجران، عجب اولدی |
واحد به شهریار، شاعر بزرگ تبریزی ارادتی خاص داشت و همیشه آرزوی دیدار وی را داشت ولی سیاستهای آن زمان مانع از تحقق آرزوی علی آقا واحد شد.
شعر واحد خطاب به شهریار:
واحد بو شعری تبریزه گؤندَرمَک ایستیرَم |
|
قسمت اولایدی بیر گؤروُشَک شهریارایله |
وطن دوستی واحد
اوُرَگیمده او قَدَر سئوگی واریْمدیْر وطنه |
|
نئجه کی بولبول شیدا اولور عاشق، چمنه |
فراز ونشیب دوران شاعری واحد
دوران زندگی شاعر با تحولات و دگرگونیهای مختلف سیاسی و اجتماعی سپری شده است. قسمتها شمالی ارس (آراز) و نواحی قفقاز در زمان حکومت قاجار از ایران جدا و به روسیه تزاری الحاق شده و در ایام جوانی شاعر، دستخوش تحولات اجتماعی و سیاسی غیر قابل پیش بینی میشود.انقلاب بلشویکی روسیه به رهبری ولادیمیر لنین به آذربایجان میرسد و حکومت دیکتاتوری کمونیسم با نام اتحاد جماهیر شوروی همه سرزمینهای روسیه و قفقاز را تحت تسلط خود در میآورد.
با آغاز جنگ جهانی دوم و خود نمائیهای استالین سبب حمله ارتش آلمان به شوروی و اشغال اراضی آن میشود. در چنین شرایطی جوانان جمهوری خود مختار آذربایجان نیز به جبهههای جنگ با آلمان نازی اعزام میشوند. واحد هر روز خبر کشته شدن همولایتیهای خود را میشنود.
واحد در تقبیح هیتلر چنین میگوید:
بیلدی عالم هیتلرین خائنلیگین |
|
ادنا لیغیْن یاغدیْریْر میلیونلا دونیا خلقی نفرت دوُشمنه |
حاضیْریْق واحد، صداقتله وطن اوغروندا بیز |
|
هر زمان گؤستَرمَگه قطعی جسارت دوشمنه |
مخالفت واحد با استالین
بعد از پایان جنگ جهانی دوم استالین استبداد را بحدی رساند که هیچ کس جز به خواست حکومت مرکزی قادر به تفکر و بیان نبود. صاحبان فکرو قلم حق ابراز نظر در امور اجتماعی مخالف میل حکومت استالین را نداشتند. در چنین اوضاع سیاسی علی آقا واحد در روزنامهها و مجلات ترکی زبان فعالیت میکرد و چاپ اشعارش تضمینی برای فروش نشریه بود. از آنجائیکه تعریف و تمجید از سیاستهای حکومتی در رسانهها، باعث ایجاد یک تفکر همگون با حاکمیت در جامعه میشود، علیهذا حکومت کمونیستی نیز سیاست تعریف و تمجید از استالین و خط فکری و سیاستهای وی، را در مدیریت رسانهای پیش گرفته بود. و اکثر نویسندگان و ادبا قلم خود را در خدمت مجیز گویی به استالین و مداحی از حاکمیت کمونیستی بکار گرفته بودند. در چنین حالی واحد هرگز نخواست شعر خود را به دروغ و تملق آلوده کند. و بر اثر همین رفتار کار خود را در مطبوعات از دست داد. و علیرغم مراجعات مکرر ماموران حکومتی حاضر به همکاری و تعریف از حکومت کمونیستی و استالین در نشریات نشد. یکی از کسانی که بدستور استالین در جمع هیات حاکمه باکو منصوب شده بود فردی بنام میر جعفر باقراوف بود که به مرد خون آشام و جلاد معروف بود. وی چنان کرده بود که واحد تحت فشار مالی قرار گرفته و زندگی را به سختی می گذراند:
دولتیم سیم و زریم اولماسا «واحد» خوش دور |
|
گنج طبعیم دولودور گوهر اشعاریله |
مرگ واحد
علی آقا واحد درهفتاد سالگی به سال ۱۳۴۴هجری شمسی در باکو چشم از جهان فرو بست. او تا آنجا مورد غضب عمال حکومت کمونیستی شوروی قرار داشت که وقتی در اتاق مخروبه اش جان سپرد دوستداران و علاقمندانش از ترس مامورین حکومتی جنازه اش را مخفیانه به قبرستان انتقال دادند. چون خوف این را داشتند که به دلیل کینه ورزی اجازه دفن جنازه واحد را در باکو ندهند.
پرفسور بیگدلی در مرگ شاعر مینویسد:
خبر مرگ استاد غزل «واحد» را شنیدم و به خانه اش رفتم. جنازه اش در داخل یک تابوت چوبی قرار داشت که با یک جاجیم کهنه پوشانده شده بود. محل زندگی واحد یک اتاق تنگ و تاریک ومحقر بود. بعد از دیدن جنازه اش و با تأثر و تأسف فراوان این شعر را برایش سرودم:
واحدی داخما دا یاتمیْـش گؤردوُم |
|
گنجی ویرانه دَه باتمیْـش گؤردوُم |
آیـیْن اؤرتموُشدوُ بولود چهرَه سینی |
|
هگوُنَشی مغربَه چاتمیْـش گؤردوُم |
بو وفاسیْـز فَـلَـکین هرزَه ا َلین |
|
یوسفی درهَمَه ساتمیـْش گؤردوُم |
یئنَه باخدیْم، کیمی گؤردوُم |
|
هامیْ سیـْن بیر دَرین ماتَـمَـه باتمیـْش گؤردوُم |
گؤی گؤلوُ، خان آرازی، میل دوُزوُنـوُ |
|
بـوُسـبـوُتـوُن شَـنلیگین آتمیـْش گؤردوُم |
بیگدلی واحدیـمـیـز اؤلمـَز دی |
|
شاعری، شعری یـاتـمـامـیـْش گؤردوُم |
نمونه ای ازاشعارش:
دیدیم: ای غنچه دهن، کونلومی قان ائیلهمیسن!
دیدی: «بیجا یئره عشقمده فغان ائیلهمیسن»!
دیدیم: انصاف ائیله اینجیتمه منی عاشقینم...
دیدی: «گئت!،سرّیمی دنیایه عیان ائیلهمیسن»
دیدیم: آغلاتما منی سرو بویون شوقینده!
دیدی: «گوز یاشینی بیهوده روان ائیلهمیسن»
دیدیم: آخر گوزلیم، باغ و بهاریم سنسن
دیدی: «سن عمرینی حسرتله خزان ائیلهمیسن»
دیدیم: آز چکمهمیشم گوزلرینین حسرتینی
دیدی: «اؤز کونلونی یئر سیز نگران ائیلهمیسن»
دیدیم: عشقینده اسیرم، منه بس خیری نهدیر؟
دیدی: «اولده بو سوداده زیان ائیلهمیسن»
دیدیم: عشق آتشی نیلر منه؟ قورخان دهگیلم
دیدی: «بیچاره یانارسان! نه گومان ائیله میسن»؟
دیدیم: ای گل! من ازلدنده گوزهل عاشقیم
دیدی: «سن روحینی عشقائیله جوان ائیلهمیسن»
دیدیم: هر گون سر کویینده دولانماقدر ایشیم
دیدی: «واحد، نه گوزهل یئرده مکان ائیلهمیسن»
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
واحد،
،
:: برچسبها:
بیوگرافی علی آقااسکندرف(واحد),